مطالعه این رمان بسیار زیبا را به شخصه پیشنهاد می کنم.
| برای دریافت دیگر کتاب های چاپ شده از م.مودب پور اینجا کلیک کنید |
مطالعه این رمان بسیار زیبا را به شخصه پیشنهاد می کنم.
| برای دریافت دیگر کتاب های چاپ شده از م.مودب پور اینجا کلیک کنید |
استادالهی قمشه ای فیلسوف بزرگ جهانی اینگونه می گوید که مرگ واقعی چگونه است.
جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی، در کسری از ثانیه انجام میشود. این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند. یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد. یه حس سبک شدن و معلق بودن.
بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست. این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم. اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است.
با مرور زندگی، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود، وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند. میزان و لول وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است.
روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند. این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست.
این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد. یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد. یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد. اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد. چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند. به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد. فشاری که به "روح" وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است. این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود. چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد. این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد.
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد.
بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .
وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد. بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست. گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند.
ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم ...
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
چنان به رقص اید مرا از لغزش پیراهنش
حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش
هر دمم پیش اید و با صد زبان خواند به چشم
وین چنین بگریزد و پرهیز باشد از منش
می تراود بوی جان امروز از طرف چمن
بوسه ای دادی مگر ای باد گل بو بر تنش
همره دل در پی اش افتان و خیزان می روم
وه که گر روزی به چنگ من در افتد دامنش
در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود
گر نبودی این همه نامهربانی کردنش
سایه که باشد شبی کان رشک ماه و آفتاب
در شبستان تو تابد شمع روی روشنش
- ه الف سایه
√ داستان اِستِر و ۱۳ فروردین:
وَشتی همسر خشایارشاه بود و ملکه ایران.
به رسم عادت شاهانه، همیشه و هر ساله جشن هایی در دربار برگزار میشد. یکی از این جشن ها سالگرد پادشاهی و تاجگذاری بود. خشایارشاه تمام بزرگان مملکت را برای حضور در این جشن به یکی از قصرهای خود در شوش دعوت کرده بود. این جشنها همواره با شراب و ملاعبه با زنان و کنیزان همراه بود.
√ وشتی:
در حین برگذاری این جشن خشایارشاه از غیبت همسر خود، ملکه وشتی، مطلع شد و پس از جویا شدن علت، خواستار حضور وی در مراسم شد.
پس از مطلع کردن وشتی از امر خشایارشاه، وشتی بدلیل اینکه این جشن با زیاده روی و بدمستی مردان همراه بود و در این وضعیت به زنان بی حرمتی میشد بطوری که زنان بازیچه دست مردان قرار میگرفتند، از حضور در این جشن امتناع کرد.
خبر به گوش شاه رسید. مست و خشمگین با مشاورانش صحبت کرد و مشاورانش هم به او هشدار دادند که این امر ممکن است باعث عادت شود و زنان دیگر هم یاد بگیرند و از مردان تمکین نکنند و در اینصورت اقتدار مردان خدشه دار میشود.
شاه در همان حالت مستی تصمیم به جدایی از ملکه وشتی میگیرد و او را از قصر اخراج میکنند و خبر آن را به سرتاسر کشور میرسانند و ملکه وشتی برای حفظ پاکدامنی خود از این مقام عزل میشود.
√ اِستِر:
قصر و دربار خشایارشاه بدون ملکه مانده بود. شاه هم پس از چند روز از این کار پشیمان شد و خواستار بازگشت وشتی شد اما دیگر دیر بود.
مشاوران پیشنهاد دادند که اجازه بدهد تا از سرتاسر کشور زیباترین دختران رو بیاورند تا شاه، ملکه را انتخاب کند. شاه میپذیرد.
از سرتاسر ایران دختران رو میاوردند که در بین این ها دختری یهودی بنام هدسه (به او استر هم میگفتن) که با عموی خودش، مُردخای، زندگی میکرد، دیده میشد.
√ استر و خشایارشاه:
استر که یهودی بودن خود را پنهان کرده بود به کمک راهنمایی های مُردخای مورد پسند شاه قرار گرفته و ملکه میشود.
استر که هم اکنون ملکه شده بود، راه ورود مردخای به دربار را باز میکند.
خشایارشاه مشاوری داشت بنام “هامان” که در این ضمن به رئیس الوزرایی شاه ارتقا سمت پیدا میکند. هامان از همه درخواست میکند که در برابر او تعظیم کنند. همه اطلاعت میکنند بجز مردخای. از او دلیل را میپرسند و او جواب میدهد: من یهودی هستم و نمیتوانم به شما تعظیم کنم.
هامان خشمگین شد و دستور داد که علاوه بر مردخای تمام یهودیان را بُکشید.
دستور صادر شده و به مهر خشایارشاه هم میرسد .
استر از این مسئله با خبر میشود و یهودی بودن خود را فاش کرده، از خشایارشاه درخواست میکند که مردخای را نکشند.
شاه درخواست را میپذیرد ولی درخواست جلوگیری از کشتار یهودیان را بخاطر اینکه دستور به مهر پادشاه رسیده، اجابت نمیشود. در عوض پیشنهاد میکند که هر دستوری خواستید بنفع یهودیان صادر و بمهر پادشاهی برسانید.
مردخای هم دستور دفاع از یهودیان و کشتار مخالفان یهود و همچنین تصاحب اموال آنها را میدهد.
√ هولوکاست ایرانی:
کشتار ایرانیان آغاز میشود و ۱۰ پسر هامان را هم میکشند (روز ۱۲ فروردین). استر به نزد خشایارشاه می آید و از او میخواهد که یک روز دیگر به آنها مهلت دهد تا به کشتار ادامه داده و اجساد ۱۰ پسر هامان را به دار بیاویزند. شاه میپذیرد.
در طی ادامه این کشتار در روز سیزدهم فروردین ، ۷۵۰۰۰ (هفتاد و پنج هزار) ایرانی در خانه هایشان بدست یهودیان قتل عام میشوند. اینجاست که هولوکاست صورت میگیرد.
پس از کشته شدن هامان، مردخای وزیر خشایارشاه میشود.
و به این دلیل ما ایرانی ها ۱۳ فروردین به بیرون از خانه هامان میرویم چون دیگر این حادثه رخ ندهد.
√ عید پوریم - عید ایرانی کشی (Purim)
قوم یهود همه ساله ۱۴ و ۱۵ ماه آدار (فروردین) را به مناسبت پیروزی بر دشمنان خود جشن میگیرند.
برای درک بیشتر و بهتر از این موضوع، کتاب استر را که رموز تاریخ ایران و خیانت های یهود را افشا می کند (افتخار تاریخ یهود از دیدگاه آنان) را از لینک زیر دریافت نمایید:
تهیه کننده: مهدی احدی راد
باران که می بارد ..
یک نفر با لبخندی، نفس عمیق می کشد و می گوید:
وای چه بوی خوشی می آید ..
و یک نفر با چشمانی خیس تر از خیابان،
کارتون هایش را جمع می کند و می گوید:
خدایا، تمام زندگی ام خراب شد ..
تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی ..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی !!
آه از نفسِ پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزهِ تراشی ..
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی !!
ای باد سبک سار، مرا بگذر و بگذار !!
هشدار، که آرامش ما را نخراشی ..
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم !! ..
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی ..
رفتن، همیشه رفتن نیست !!
گاهی نشستهای روی مبل،
لیوان چای را گرفتهای دستت
و حتی شاید در جواب حرفهای کسی سر تکان میدهی
شاید هم سر کلاس باشی
یا حتی ..
مهم نیست
وقت رسیدن که برسد،
خودت میفهمی نه بال لازم است، نه بلیت هواپیما و یا اتوبوس ..
هنوز نشستهای سر کلاس،
هنوز چای مینوشی ..
فقط تو دیگر نیستی،
کسی نخواهد فهمید، ولی
تو از خودت کوچ کردهای ..
| دانلود فول آلبوم کامل و شنیدنی مریم حیدرزاده با صدای شاعر |
شامل آلبومهای : تک / تک 2 / یا تو یا هیچکس / بخاطر تولدت
دانلود آلبوم بخاطر تولدت
دانلود آلبوم تک
دانلود آلبوم تک 2
دانلود آلبوم یا تو یا هیچکس
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رو نهیم
اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست
لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست
غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست
از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند
این هم اگر چه شکوه شحنه به شاه کردنست
عهد تو سایه و صبا گو بشکن که راه من
رو به حریم کعبه لطف اله کردنست
گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست
بوسه تو به کام من کوه نورد تشنه را
کوزه آب زندگی توشه راه کردنست
خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست
این جمعه را به نام سیاست رقم زدند ..
صحبت ز قدرت است نه از صاحب الزمان !!
- شعر گویای موضوع هست.
مطالعه این رمان بسیار زیبا را به شخصه پیشنهاد می کنم.
| برای دریافت دیگر کتاب های چاپ شده از م.مودب پور اینجا کلیک کنید |
آه، تا کی ز سفر باز نیایی، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، ما را بکشد
گر همان بر سر خونریزی مایی، بازآ
کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان
جان من این همه بی رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
- وحشی بافقی
تصور می کردم،
تو جایگزین تمام نداشته های منی
و این بزرگترین اشتباهم بود ..
تو تمام آن چیزی هستی که
می توانم داشته باشم ..
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او، فعلی عبث کردم، عبث
ساختم جان را فدای او غلط کردم، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم، خطا
سوختم خود را برای او غلط کردم، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد
جان که دادم در هوای او غلط کردم، غلط
همچو وحشی رفت جانم در هوایش حیف، حیف
ای غارت عشق تو جهانها
بر باد غم تو خان و مانها
شد بر سر کوی لاف عشقت
سرها همه در سر زبانها
در پیش جنیبت جمالت
از جسم پیاده گشته جانها
در کوکبه رخ چو ماهت
صد نعل فکنده آسمانها
نظارگیان روی خوبت
چون در نگرند از کرانها
در روی تو روی خویش بینند
زینجاست تفاوت نشانها
گویم که ز عشوهای عشقت
هستیم ز عمر بر زبانها
گویی که ترا از آن زیان بود
الحق هستی تو خود از آنها
تا کی گویی چو انوری مرغ
دیگر نپرد از آشیانها
داند همهکس که آن چه طعنهست
دندانست بتا در این دهانها ..
- انوری
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
ای دیر بدست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی
زان پیش که در باغ وصال تو دل من
از داغ فراق تو بر آسود برفتی
ناگشته من از بند تو آزاد بجستی
نا کرده مرا وصل تو خشنود برفتی
آهنگ به جان من دلسوخته کردی
چون در دل من عشق بیفزود برفتی ..
- انوری
با سلام و عرض ادب؛
در این مجموعه، تلاش بر آن داشتیم تا برنامهای کامل از اشعار استاد علیرضا آذر، در زمینه شعر و ادب را گردآوری کنیم.
"شایان ذکر است تمامی شعرها بازخوانی شده و اصلاحات تماماً صورت گرفته است."
فهرستی از بخشهای برنامه:
- تمامی دکلمههای استاد به همراه متن آنها با قابلیت دانلود هریک
- تمامی ترانههای ثبتشده از اشعار استاد به همراه دانلود
- 194 عدد عکس نوشته از اشعار استاد با قابلیت دانلود و اشتراک گذاری
- امکان دانلود متن اشعار
- محیط گرافیکی ساده و کاربرپسند با قابلیت اشتراک گذاری بخش ها
این برنامه با حمایت شاعر تهیه شده و تمامی فایلها، تحت نظر ایشان و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی در برنامه تعبیه شده است.
با سپاس از حسن انتخاب شما ..
جهت مشاهده تصاویری از برنامه فوق، بر روی آیکون زیر کلیک کنید.
با سپاس از حسن انتخاب شما ..
تهیه کننده: مهدی احدی راد