شعر خود خوری کردم نگفتم بارها از تقی سیدی
يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ
بی تفاوت می نشینیم از سر اجبارها
مثل از نو دیدن صدباره " اخبارها " !!
خانه هم از سردی دل های ما یخ میزند
در سکوت ما، صدا می آید از دیوارها !!
هر شبم بی تابی و بی خوابی و بی حاصلی
حال و روزم را نمی فهمند جز شب کارها ..
دوستت دارم، ولی دیگر نخواهم گفت چون
" دوستت دارم " شده قربانی تکرارها ..
خنده های زورکی را خوب یادم داده ای
مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها !!
گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟
بغض کردم، خود خوری کردم نگفتم بارها
- سید تقی سیدی
| بهترین اشعار را در این صفحه مجازی مطالعه کنید |