داستان کوتاه شازده کوچولو - دوست داشتن
سه شنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ
شازده کوچولو پرسید:
دوست داشتناتو می خوای ببری توی گور باهاشون چیکار کنی که ابرازشون نمی کنی؟
روباه گفت:
من دیگه دوست داشتن ندارم.
شازده کوچولو گفت:
مگه میشه؟
روباه گفت:
آره ... همه دوست داشتنامو دادم به یکی ولی اون گمشون کرد، حالا هم هرجا دنبالشون میگردم پیداشون نمی کنم.