تصور می کردم،
تو جایگزین تمام نداشته های منی
و این بزرگترین اشتباهم بود ..
تو تمام آن چیزی هستی که
می توانم داشته باشم ..
تصور می کردم،
تو جایگزین تمام نداشته های منی
و این بزرگترین اشتباهم بود ..
تو تمام آن چیزی هستی که
می توانم داشته باشم ..
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او، فعلی عبث کردم، عبث
ساختم جان را فدای او غلط کردم، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم، خطا
سوختم خود را برای او غلط کردم، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد
جان که دادم در هوای او غلط کردم، غلط
همچو وحشی رفت جانم در هوایش حیف، حیف
ای غارت عشق تو جهانها
بر باد غم تو خان و مانها
شد بر سر کوی لاف عشقت
سرها همه در سر زبانها
در پیش جنیبت جمالت
از جسم پیاده گشته جانها
در کوکبه رخ چو ماهت
صد نعل فکنده آسمانها
نظارگیان روی خوبت
چون در نگرند از کرانها
در روی تو روی خویش بینند
زینجاست تفاوت نشانها
گویم که ز عشوهای عشقت
هستیم ز عمر بر زبانها
گویی که ترا از آن زیان بود
الحق هستی تو خود از آنها
تا کی گویی چو انوری مرغ
دیگر نپرد از آشیانها
داند همهکس که آن چه طعنهست
دندانست بتا در این دهانها ..
- انوری
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
ای دیر بدست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی
زان پیش که در باغ وصال تو دل من
از داغ فراق تو بر آسود برفتی
ناگشته من از بند تو آزاد بجستی
نا کرده مرا وصل تو خشنود برفتی
آهنگ به جان من دلسوخته کردی
چون در دل من عشق بیفزود برفتی ..
- انوری
با سلام و عرض ادب؛
در این مجموعه، تلاش بر آن داشتیم تا برنامهای کامل از اشعار استاد علیرضا آذر، در زمینه شعر و ادب را گردآوری کنیم.
"شایان ذکر است تمامی شعرها بازخوانی شده و اصلاحات تماماً صورت گرفته است."
فهرستی از بخشهای برنامه:
- تمامی دکلمههای استاد به همراه متن آنها با قابلیت دانلود هریک
- تمامی ترانههای ثبتشده از اشعار استاد به همراه دانلود
- 194 عدد عکس نوشته از اشعار استاد با قابلیت دانلود و اشتراک گذاری
- امکان دانلود متن اشعار
- محیط گرافیکی ساده و کاربرپسند با قابلیت اشتراک گذاری بخش ها
این برنامه با حمایت شاعر تهیه شده و تمامی فایلها، تحت نظر ایشان و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی در برنامه تعبیه شده است.
با سپاس از حسن انتخاب شما ..
جهت مشاهده تصاویری از برنامه فوق، بر روی آیکون زیر کلیک کنید.
با سپاس از حسن انتخاب شما ..
تهیه کننده: مهدی احدی راد
آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی
دست عهد از دامن صحبت رها تا کی کنی
چون بجز جور و جفاکاری نداری روز و شب
پس مرا بیغاره مهر و وفا تا کی کنی
باختم در نزد عشقت این جهان و آن جهان
چون همه درباختم با من دغا تا کی کنی
چون کلاه خواجگی یکباره بنهادم ز سر
جان من پیراهن صبرم قبا تا کی کنی
از وفای انوری چون روی گردانیدهای
شرم دار از روی او آخر جفا تا کی کنی ..
- انوری
بعضی اوقات، توی خیلی از وضعیت ها، خیلی چیزها دست من و تو نیست ..
توی اون موقع، فقط باید ساکت موند؛
ساکت موند و تحمل کرد ..
تحمل کرد تا شاید اوضاع درست شه،
ولی بعضی وقت ها تحمل کردن واقعا سخته ..
در دل همان محبت پیشینه باقی است
آن دوستی که بود در این سینه باقی است
باز آ و حُسن جلوه ده و عرض ناز کن
کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است
از ما فروتنیست بکش تیغ انتقام
بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است
نقدینه ی وفاست همان بر عیار خویش
قفلی که بود بر در گنجیه باقی است
وحشی اگر ز کِسوت رندی دلت گرفت
زهد و صلاح و خرقه ی پشمینه باقی است
- وحشی بافقی
بسیار سال گذشت، تا فهمیدم آنکه در خیابان میگرید، از آنکه در گورستان میگرید بسیار غمگینتر است.
سالها گذشت،
و من از خیابانهای بسیار و از گورستانهای بسیاری گذشتم،
تا خوب بفهمم؛
آنکه حتی در خلوت خانه خویش، نمیتواند بگرید از همه اندوهناکتر است ..
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحب نظری باز رسم
محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
روَم به جای دگر، دل دهم به یار دگر
هوای یار دگر دارم و دیار دگر
به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تُست
چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر
خبر دهید به صیادِ ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف
گر من از عشق غزالی غزلی ساخته ام
شیوه تازه ای از مبتذلی ساخته ام
گر چو چشمش به سپیدی زده ام نقش سیاه
چون نگاهش غزل بی بدلی ساخته ام
شکوه در مذهب درویش حرامست ولی
با چه یاران دغا و دغلی ساخته ام
ادب از بی ادب آموز که لقمان گوید
از عمل سوخته عکس العملی ساخته ام
می چرانم به غزل چشم غزالان وطن
مرتعی سبز به دامان تلی ساخته ام
شهریار از سخن خلق نیابم خللی
- وحشی بافقی
گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یا رب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن
چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجا و گاه اینجا
بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم
کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا
- استاد شهریار
میکده، گنجینه نفیس اشعار بیش از ۶۰ شاعر و سخنسرا تقدیم میشود به اهالی ادب و دوستداران شعر. سعی شده تا این برنامه خدمتی صادقانه به ادبیات پارسی و مرجع خوبی برای علاقهمندان باشد. هدف در میکده بیشتر از این که جمعآوری بانک بزرگی از اشعار تعداد زیادی از شاعران باشد، جلب رضایت کاربران از راه کاربردیبودن و صحت عملکرد برنامه میباشد.
از دیگر مزایای مهم این برنامه رابط کاربری آن است که با استفاده از تکنولوژیهای روز طراحی شده و در عین سادگی، زیبا، دلنشین و کاملا کاربردی میباشد.
+ در حال حاضر مجموعهی آثار شعرایی که در میکده به آنها دسترسی دارید، شامل آثاری از مولوی، حافظ، سعدی، عطار، خیام، فردوسی، نظامی، وحشی، صائب تبریزی، ابوسعید ابوالخیر، ملکالشعرای بهار، نیما یوشیج، باباطاهر، بیدل دهلوی و بسیاری از گرانمایگان دیگر میباشد.
نکته: این برنامه یک بستهی ۳۵ مگابایتی فشرده است. اما برای نصب آن ۱۷۰ مگابایت فضای خالی بر روی حافظهی دستگاه نیاز است.
ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما
ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما
از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس
اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما
در آه ما نهفته خزان و بهار حسن
تأثیرهاست با نفس گرم و سرد ما
رخش اینچنین متاز که پیش از تو دیگری
کردست اینچنین و ندیدست گرد ما
سد لعب بلعجب شد و سد نقش بد نشست
تا ریختیم با تو، بد افتاد نرد ما
وحشی گرفت خاطر ما از حریم دیر
- استاد شهریار
همیشه هم که نباید به مشکلات خندید ..
میشه هم مدام نبش قبرشون کرد ..
یا باهاشون روی جدول هایی که حل نمیشن قدم زد،
گاهی هم میشه سکوت کرد ..
گاهی هم میشه خسته یا به قولی افسرده بود ..
و امان از این گاهاًهای تکراری ..
به قول دوستی که علاقه ای هم به نویسندگی داشت،
نیاز به بارندگی " حس " میشه،
حتی توی این سرمای زَمهَریر ..
و من گیر کردم در چند سال گذشته،
حالم هم که تبدیل به پارادوکسی لاینحل شده !
حوصله توضیح اضافه، پی نوشت و مسخره بازی های ادبی هم نیست !
1394/04/30
به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا
که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را
چه شعبده است که در چشمکان آبی تو
نهفته اند شب ماهتاب دریا را
تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح
به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را
کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن
که چشم مانده به ره آهوان صحرا را
به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند
چه جای عشوه غزالان بادپیما را
فریب عشق به دعوی اشک و آه مخور
که درد و داغ بود عاشقان شیدا را
هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست
شبیه سازتر از اشک من ثریا را
اشاره غزل خواجه با غزاله تست
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب