√ داستان اِستِر و ۱۳ فروردین:
وَشتی همسر خشایارشاه بود و ملکه ایران.
به رسم عادت شاهانه، همیشه و هر ساله جشن هایی در دربار برگزار میشد. یکی از این جشن ها سالگرد پادشاهی و تاجگذاری بود. خشایارشاه تمام بزرگان مملکت را برای حضور در این جشن به یکی از قصرهای خود در شوش دعوت کرده بود. این جشنها همواره با شراب و ملاعبه با زنان و کنیزان همراه بود.
√ وشتی:
در حین برگذاری این جشن خشایارشاه از غیبت همسر خود، ملکه وشتی، مطلع شد و پس از جویا شدن علت، خواستار حضور وی در مراسم شد.
پس از مطلع کردن وشتی از امر خشایارشاه، وشتی بدلیل اینکه این جشن با زیاده روی و بدمستی مردان همراه بود و در این وضعیت به زنان بی حرمتی میشد بطوری که زنان بازیچه دست مردان قرار میگرفتند، از حضور در این جشن امتناع کرد.
خبر به گوش شاه رسید. مست و خشمگین با مشاورانش صحبت کرد و مشاورانش هم به او هشدار دادند که این امر ممکن است باعث عادت شود و زنان دیگر هم یاد بگیرند و از مردان تمکین نکنند و در اینصورت اقتدار مردان خدشه دار میشود.
شاه در همان حالت مستی تصمیم به جدایی از ملکه وشتی میگیرد و او را از قصر اخراج میکنند و خبر آن را به سرتاسر کشور میرسانند و ملکه وشتی برای حفظ پاکدامنی خود از این مقام عزل میشود.
√ اِستِر:
قصر و دربار خشایارشاه بدون ملکه مانده بود. شاه هم پس از چند روز از این کار پشیمان شد و خواستار بازگشت وشتی شد اما دیگر دیر بود.
مشاوران پیشنهاد دادند که اجازه بدهد تا از سرتاسر کشور زیباترین دختران رو بیاورند تا شاه، ملکه را انتخاب کند. شاه میپذیرد.
از سرتاسر ایران دختران رو میاوردند که در بین این ها دختری یهودی بنام هدسه (به او استر هم میگفتن) که با عموی خودش، مُردخای، زندگی میکرد، دیده میشد.
√ استر و خشایارشاه:
استر که یهودی بودن خود را پنهان کرده بود به کمک راهنمایی های مُردخای مورد پسند شاه قرار گرفته و ملکه میشود.
استر که هم اکنون ملکه شده بود، راه ورود مردخای به دربار را باز میکند.
خشایارشاه مشاوری داشت بنام “هامان” که در این ضمن به رئیس الوزرایی شاه ارتقا سمت پیدا میکند. هامان از همه درخواست میکند که در برابر او تعظیم کنند. همه اطلاعت میکنند بجز مردخای. از او دلیل را میپرسند و او جواب میدهد: من یهودی هستم و نمیتوانم به شما تعظیم کنم.
هامان خشمگین شد و دستور داد که علاوه بر مردخای تمام یهودیان را بُکشید.
دستور صادر شده و به مهر خشایارشاه هم میرسد .
استر از این مسئله با خبر میشود و یهودی بودن خود را فاش کرده، از خشایارشاه درخواست میکند که مردخای را نکشند.
شاه درخواست را میپذیرد ولی درخواست جلوگیری از کشتار یهودیان را بخاطر اینکه دستور به مهر پادشاه رسیده، اجابت نمیشود. در عوض پیشنهاد میکند که هر دستوری خواستید بنفع یهودیان صادر و بمهر پادشاهی برسانید.
مردخای هم دستور دفاع از یهودیان و کشتار مخالفان یهود و همچنین تصاحب اموال آنها را میدهد.
√ هولوکاست ایرانی:
کشتار ایرانیان آغاز میشود و ۱۰ پسر هامان را هم میکشند (روز ۱۲ فروردین). استر به نزد خشایارشاه می آید و از او میخواهد که یک روز دیگر به آنها مهلت دهد تا به کشتار ادامه داده و اجساد ۱۰ پسر هامان را به دار بیاویزند. شاه میپذیرد.
در طی ادامه این کشتار در روز سیزدهم فروردین ، ۷۵۰۰۰ (هفتاد و پنج هزار) ایرانی در خانه هایشان بدست یهودیان قتل عام میشوند. اینجاست که هولوکاست صورت میگیرد.
پس از کشته شدن هامان، مردخای وزیر خشایارشاه میشود.
و به این دلیل ما ایرانی ها ۱۳ فروردین به بیرون از خانه هامان میرویم چون دیگر این حادثه رخ ندهد.
√ عید پوریم - عید ایرانی کشی (Purim)
قوم یهود همه ساله ۱۴ و ۱۵ ماه آدار (فروردین) را به مناسبت پیروزی بر دشمنان خود جشن میگیرند.
برای درک بیشتر و بهتر از این موضوع، کتاب استر را که رموز تاریخ ایران و خیانت های یهود را افشا می کند (افتخار تاریخ یهود از دیدگاه آنان) را از لینک زیر دریافت نمایید:
تهیه کننده: مهدی احدی راد