اسکرول بار

ادبی :: Archive PTS

Archive PTS

Information On All Topics - PTS Professional Technology Services

Archive PTS

Information On All Topics - PTS Professional Technology Services

Archive PTS

در این صفحه مجازی تلاش بر آن داریم که تمامی موضوعات در انواع شاخه‌ها پشتیبانی و به صورت مستقیم در دسترس کاربران قرار گیرد.

آخرین نظرات

۱۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبی» ثبت شده است

۲۱
بهمن

آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی

دست عهد از دامن صحبت رها تا کی کنی


چون بجز جور و جفاکاری نداری روز و شب

پس مرا بیغاره مهر و وفا تا کی کنی


باختم در نزد عشقت این جهان و آن جهان

چون همه درباختم با من دغا تا کی کنی


چون کلاه خواجگی یکباره بنهادم ز سر

جان من پیراهن صبرم قبا تا کی کنی


از وفای انوری چون روی گردانیده‌ای

شرم دار از روی او آخر جفا تا کی کنی ..


انوری


| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۲۰
بهمن

بعضی اوقات، توی خیلی از وضعیت ها، خیلی چیزها دست من و تو نیست ..

توی اون موقع، فقط باید ساکت موند؛

ساکت موند و تحمل کرد ..

تحمل کرد تا شاید اوضاع درست شه،

ولی بعضی وقت ها تحمل کردن واقعا سخته ..

  • مهدی احدی راد
۱۷
بهمن

در دل  همان محبت  پیشینه باقی است                     

       آن  دوستی که بود در این سینه باقی است 


باز آ و حُسن جلوه ده و عرض ناز کن                           

         کان دل که  بود صاف  چو آیینه باقی است


از  ما  فروتنی‌ست  بکش   تیغ  انتقام                       

        بر  خاطر   شریفت  اگر   کینه  باقی  است


نقدینه ی وفاست همان بر عیار خویش                      

         قفلی  که  بود  بر  در  گنجیه  باقی است


وحشی  اگر ز کِسوت رندی دلت گرفت                      

       زهد و صلاح و خرقه ی پشمینه باقی است


وحشی بافقی


| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۱۷
بهمن


جمعیت زیادی دور حضرت علی علیه السلام حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علی علیه السلام در پاسخ گفت:
علم بهتر است زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
اباالحسن !! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی فرمود:
علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.

در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار !!

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد.
او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.

پنجمین نفر که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.
حضرت‌ علی فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت ! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.
همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟
نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.

در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: یا اباالحسن ! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود:
علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که ...

نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است
زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند.

در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.

سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم !!


  • مهدی احدی راد
۱۶
بهمن

بسیار سال گذشت، تا فهمیدم آنکه در خیابان می‌گرید، از آنکه در گورستان می‌گرید بسیار غمگین‌تر است.

سال‌ها گذشت،

و من از خیابان‌های بسیار و از گورستان‌های بسیاری گذشتم،

تا خوب بفهمم؛ 

آنکه حتی در خلوت خانه خویش، نمی‌تواند بگرید از همه اندوهناک‌تر است ..

  • مهدی احدی راد
۱۵
بهمن

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

میروم تا که به صاحب نظری باز رسم

محرم ما نبود دیده کوته نظران

دل چون آینه اهل صفا می شکنند

که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیداد گران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و دربدری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران


- استاد شهریار



| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۱۴
بهمن

روَم به جای دگر، دل دهم به یار دگر

هوای یار دگر دارم و دیار دگر

به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تُست

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر

میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است

به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر

خبر دهید به صیادِ ما که ما رفتیم

به فکر صید دگر باشد و شکار دگر

خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف

حکایتیست که گفتی هزار بار دگر


وحشی بافقی


| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۱۳
بهمن

گر من از عشق غزالی غزلی ساخته ام

شیوه تازه ای از مبتذلی ساخته ام

گر چو چشمش به سپیدی زده ام نقش سیاه

چون نگاهش غزل بی بدلی ساخته ام

شکوه در مذهب درویش حرامست ولی

با چه یاران دغا و دغلی ساخته ام

ادب از بی ادب آموز که لقمان گوید

از عمل سوخته عکس العملی ساخته ام

می چرانم به غزل چشم غزالان وطن

مرتعی سبز به دامان تلی ساخته ام

شهریار از سخن خلق نیابم خللی

که بنای سخن بی خللی ساخته ام


- استاد شهریار



| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۱۲
بهمن

ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم


دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم


رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم


نام تو که باغ اِرَم و روضه خلد است
انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم


صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوه یک باغ نچیدیم، نچیدیم

سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم


وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم

وحشی بافقی

  • مهدی احدی راد
۱۱
بهمن

گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا

فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا

مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یا رب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا

نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجا و گاه اینجا

بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم

کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا


- استاد شهریار



| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۱۰
بهمن

می‌کده، گنجینه نفیس اشعار بیش از ۶۰ شاعر و سخن‌سرا تقدیم می‌شود به اهالی ادب و دوستداران شعر. سعی شده تا این برنامه خدمتی صادقانه به ادبیات پارسی و مرجع خوبی برای علاقه‌مندان باشد. هدف در می‌کده بیشتر از این که جمع‌آوری بانک بزرگی از اشعار تعداد زیادی از شاعران باشد، جلب رضایت کاربران از راه کاربردی‌بودن و صحت عملکرد برنامه می‌باشد.


+ این مجموعه شامل:
توضیحاتی مختصر و کوتاه در مورد هر شاعر
و بیش از ۵۰ هزار شعر
می‌باشد که در یک پایگاه داده‌ی ۱۲۰ مگابایتی قرار داده شده و هم‌اکنون پس از فشرده‌سازی و اضافه کردن رابط کاربری گروه نیل، در قالب یک بسته‌ی ۳۵ مگابایتی برای اندروید در دسترس کاربران قرار گرفته است.


+ قابلیت‌ها:
- جست‌وجوی پیشرفته و سریع: جست‌و‌جوی پیشرفته در تمامی اشعار و هم‌چنین جست‌و‌جو در اشعار یک شاعر خاص در هر کجای برنامه.
- اشتراک‌گذاری متنی: به اشتراک‌گذاری متن شعر با دیگران از طریق پیامک، وبلاگ، شبکه‌های اجتماعی، برنامه‌های پیام‌رسانی و ...
- اشتراک‌گذاری تصویری: ساخت و پرداخت دلنشین ابیات به صورت تصویری با کمک ابزارهای کاربردی موجود در این بخش، به منظور اشتراک تصویری از طریق موارد ذکر شده.
- فروشگاه: این قسمت برای باخبرشدن از شاعران جدیدی که در آینده به می‌کده وارد می‌شوند و اضافه‌کردن آثار تازه می‌باشد. به این ترتیب برای بهبود در محتوا و اضافه‌شدن آثار جدید نسخه جدیدی منتشر نمی‌شود بلکه شما می‌توانید از قسمت فروشگاه و به کمک اینترنت آثار جدید را به دلخواه خود به می‌کده‌تان اضافه کنید.
- فال حافظ: برتری فال حافظ می‌کده در این است که دارای الگوریتم‌های کاملا متفاوت می‌باشد که برای اولین بار در این برنامه منتشر شده است. فال حافظ در می‌کده مانند باز کردن فال از دیوان، با کمک دستان شما انجام می‌شود. همه چیز بستگی به نوع اشاره‌ی شما در صفحه دارد. در بخش فال حافظ برنامه، می‌توانید بیشتر در این باره بخوانید.
- نمایش شعر تصادفی
- اضافه کردن اشعار به لیست علاقه‌مندی‌ها


از دیگر مزایای مهم این برنامه رابط کاربری آن است که با استفاده از تکنولوژی‌های روز طراحی شده و در عین سادگی، زیبا، دلنشین و کاملا کاربردی می‌باشد.


+ در حال حاضر مجموعه‌ی آثار شعرایی که در می‌کده به آنها دسترسی دارید، شامل آثاری از مولوی، حافظ، سعدی، عطار، خیام، فردوسی، نظامی، وحشی، صائب تبریزی، ابوسعید ابوالخیر، ملک‌الشعرای بهار، نیما یوشیج، باباطاهر، بیدل دهلوی و بسیاری از گرانمایگان دیگر می‌باشد.


نکته: این برنامه یک بسته‌ی ۳۵ مگابایتی فشرده است. اما برای نصب آن ۱۷۰ مگابایت فضای خالی بر روی حافظه‌ی دستگاه نیاز است.



Download

منبع: کافه بازار
  • مهدی احدی راد
۱۰
بهمن

ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما

ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما

از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس

اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما

در آه ما نهفته خزان و بهار حسن

تأثیرهاست با نفس گرم و سرد ما

رخش اینچنین متاز که پیش از تو دیگری

کردست اینچنین و ندیدست گرد ما

سد لعب بلعجب شد و سد نقش بد نشست

تا ریختیم با تو، بد افتاد نرد ما

وحشی گرفت خاطر ما از حریم دیر

رفتیم تا کجاست دگر آبخورد ما


وحشی بافقی


| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۰۸
بهمن

دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت 
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت 

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست 
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت 

ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار 
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت 

بیا که این رمد چشم عاشقان تو ای شاه 
نمی‌رمد مگر از توتیای گرد سیاهت 

بیا که جز تو سزاوار این کلاه و کمر نیست 
تویی که سوده کمربند کهکشان کلاهت 

جمال چون تو به چشم نگاه پاک توان دید 
به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت 

در انتظار تو می‌میرم و در این دم آخر 
دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت 

اگر به باغ تو گل بر دمید من به دل خاک 
اجازتی که سری بر کنم به جای گیاهت 

تنور سینه ما را ای آسمان به حذر باش 
که روی ماه سیه می‌کند به دوده آهت 

کنون که می‌دمد از مغرب آفتاب نیابت 
چه کوه‌های سلاطین که می‌شود پَر کاهت 

تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی 
که سر جهاد توی و خداست پشت و پناهت 

خدا و بال جوانی نهد به گردن پیری 
تو «شهریار» خمیدی به زیر بار گناهت



- استاد شهریار



| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۰۷
بهمن

همیشه هم که نباید به مشکلات خندید ..

میشه هم مدام نبش قبرشون کرد ..

یا باهاشون روی جدول هایی که حل نمیشن قدم زد،

گاهی هم میشه سکوت کرد ..

گاهی هم میشه خسته یا به قولی افسرده بود ..

و امان از این گاهاًهای تکراری ..

به قول دوستی که علاقه ای هم به نویسندگی داشت،

نیاز به بارندگی " حس " میشه،

حتی توی این سرمای زَمهَریر ..

و من گیر کردم در چند سال گذشته،

حالم هم که تبدیل به پارادوکسی لاینحل شده !


حوصله توضیح اضافه، پی نوشت و مسخره بازی های ادبی هم نیست !



1394/04/30

  • مهدی احدی راد
۰۶
بهمن

به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را

چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته اند شب ماهتاب دریا را

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را

کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن

که چشم مانده به ره آهوان صحرا را

به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند

چه جای عشوه غزالان بادپیما را

فریب عشق به دعوی اشک و آه مخور

که درد و داغ بود عاشقان شیدا را

هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست

شبیه سازتر از اشک من ثریا را

اشاره غزل خواجه با غزاله تست

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب

جز این قدر که فراموش می کند ما را




- استاد شهریار



| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۰۵
بهمن

مطالعه این رمان بسیار زیبا را به شخصه پیشنهاد می کنم.



Download


| برای دریافت دیگر کتاب های چاپ شده از م.مودب پور اینجا کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۰۳
بهمن

با توأم، روحِ زمستان خورده

باغِ ممنوعه‌ی باران‌خورده

 

ماهِ در برکه، شناور شده‌ام

آخرین بوسه‌ی لب پَر شده‌ام

 

روح من، راهبه‌ی هرجایی

زن‌ترین قسمتِ این تنهایی

 

مَسخِ آواره‌ترین پاییزم

قعر آیینه فرومی‌ریزم

 

خوبِ من، حالِ بدم را دیدی؟

سال‌ها جزر و مدم را دیدی ..

 

  • مهدی احدی راد
۰۲
بهمن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مهدی احدی راد
۲۸
دی

در کُشتن من دست میازار بمیرم

وز بُغض گلو این همه مفشار بمیرم

در کُشتن من دست میازار که خواهم
در پای تو خود سر نهم و زار بمیرم

با تیر غمت حاجت تیر دگرم نیست
ای سخت کمان دست نگه دار بمیرم

گفتی: " به تو گر بگذرم از شوق بمیری "
قربان قدت ... بگذر و بگذار بمیرم

جان بر سر دست آمدم، ابرو به اشارت
انگار که تیغ است، فرود آر بمیرم

در رقص چو شمعم، مکُش از دامن و بگذار
بگذارم و خود عاقبت کار بمیرم

تا گَرد ملالی به دلم از تو نماند
اشکی دو سه از دیده فرو بار بمیرم

هر زخم زدی حسرت زخم دگرم بود
این بار نمردم، که دگر بار بمیرم

ترسم به سر خاک من آیی و بگریی
عهدی کن و " نادیده ام انگار " بمیرم

ای دل چو رخ دوست ببینی به مقابل
جانی ست امانت به تو بسپار بمیرم

شهری به تو یار است و من غمزده باید
در شهر تو، بی یار و پرستار بمیرم



  • مهدی احدی راد
۲۷
دی

دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام

نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام


شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر

پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام


از سیل اشک شوق، دو چشمم معاف دار

کز این دو چشمه، آب فراوان کشیده ام


جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار

آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام


دیگر گذشته، از سر و سامان من مپرس

من بی تو، دست از این سر و سامان کشیده ام


تنها نه حسرتم غم هجران یار بود

از روزگار سفله دو چندان کشیده ام


بس در خیال هدیه فرستاده ام به تو

بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده ام


دور از تو ماه من، همه غم ها به یک طرف

وین یک طرف که منت دونان کشیده ام


ای تا سحر به علت دندان نخفته شب

با من بگوی قصه که دندان کشیده ام


جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم

افسوس نقش صورت ایوان کشیده ام


از سر کشی طبع بلند است شهریار

پای قناعتی که به دامان کشیده ام




- استاد شهریار



| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |

  • مهدی احدی راد
۲۶
دی

کتاب آموزش قواعد زبان انگلیسی به صورت ساده و کاربردی



Download

تهیه کننده: مرتضی کریمی

  • مهدی احدی راد
۲۵
دی

ما تنها یک تفاوت بعد از سال‌ها داشتیم


تو به زندگی برگشتی؛


و من برنگشتم  ..


1394/10/25

  • مهدی احدی راد