بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را
چشمی چنین بگردان کوری چشم بد را
خود را بزن تو بر من اینست زنده کردن
بر مرده زن چو عیسی افسون معتمد را
ای رویت از قمر به آن رو به روی من نه
تا بنده دیده باشد صد دولت ابد را
در واقعه بدیدم کز قند تو چشیدم
با آن نشان که گفتی این بوسه نام زد را
جان فرشته بودی یا رب چه گشته بودی
کز چهره مینمودی لم یتخذ ولد را
چون دست تو کشیدم صورت دگر ندیدم
بی هوشیی بدیدم گم کرده مر خرد را
جام چو نار درده بیرحم وار درده
تا گم شوم ندانم خود را و نیک و بد را
این بار جام پر کن لیکن تمام پر کن
تا چشم سیر گردد یک سو نهد حسد را
درده میی ز بالا در لا اله الا
تا روح اله بیند ویران کند جسد را
از قالب نمدوش رفت آینه خرد خوش
چندانک خواهی اکنون میزن تو این نمد را
- مولانا جلال الدین محمد
«امیر بی گزند» پس از «من آن سیزدهم» دومین آلبوم چاوشی است که در آن از اشعار کلاسیک استفاده شده است و این نشان دهنده رویکرد جدید این خواننده به آثار ادبی عرفانی و کلاسیک ایران است. چاووشی سعی دارد بیانی جدید از این اشعار به مخاطبانش ارائه دهد.
تنظیم کنندگان این آلبوم «محسن چاوشی»، «بهروز صفاریان»، «فرشاد حسامی»، «کوشان حداد»، «عادل روح نواز» و «بابک نقوی» می باشند. همچنین از اشعار «مولانا»، «سعدی»، «علی اکبر یاغی تبار»، «پدرام پاریزی» و «حسین صفا» در این آلبوم استفاده شده است.
خواننده محسن چاوشی
تنظیم کننده: محسن چاوشی، بهروز صفاریان، فرشاد حسامی، کوشان حداد، عادل روح نواز، بابک نقوی
ترانه سرا: مولانا، علی اکبر یاغی تبار، پدرام پاریزی، حسین صفا، سعدی
| جهت حمایت از این اثر، این مجموعه را در صفحه دانلود به قیمتی ناچیز تهیه نمایید |
در این بخش از وبسایت تنها آلبومهای منتخب داخلی برای طرفداران موسیقی به انتشار میرسد
همچنیــن ایــن بخش تنهــا جهـت معـــــرفی بهتـــریــن آثـــــار تعبیـــه
و اثر مذکور را می توانید به صورت رایگان از دیگر سایت ها دانلود کنید
آلبوم «من خود آن سیزدهم» ششمین آلبوم استودیوی چاووشی ست. او علاوه بر خوانندگی، آهنگسازی و نوازندگی کار را هم به عهده دارد. با اینکه در این آلبوم از اشعار کلاسیک استفاده شده اما آهنگ ها و تنظیم ها زیاد فضای سنتی ندارد. تلفیقی نامتعارف و غیرمعمول به نظر می رسد ولی در این اثر امکان پذیر شده است.
تنوع موضوعی هوشمندانه ای وجود دارد. کل آلبوم عاشقانه نیست. محسن چاووشی با ظرافت خاص گلچینی از اشعار فاخر شعرای بزرگ ایران زمین انتخاب کرده و خوانده است. این اثر جزو معدود کارهایی ست که مخاطب را وادار می کند نگاه جدی تر و عمیق تری به موسیقی پاپ داشته باشد. چیزی که به نظر می رسد در انحصار موسقی سنتی ماست.
«شهریار» شاعر بلند آوازه ی ایرانی در جوانی شیفته ی دختری می شود اما پدر دختر به خاطر کم بضاعت بودن شهریار با ازدواج آنها مخالفت می کند. شهریار غزل « من خود آن سیزدهم» را هنگام تماشای معشوقه ی از دست رفته اش که به همراه فرزند خود در گردش «سیزدهم فروردین» بود، فی البداهه سروده است. ملودی چاووشی سوزی را در خود دارد که همراه با شعر شهریار اثری تاثیر گذار خلق می کند.
تمامی شعرهای قطعات این آلبوم متعلق به بزرگان ادب فارسی می باشد. غلط کردم غلط و رمیدیم از «وحشی بافقی»، کو به کو، قراضه چین و شیرمردا از «مولانا»، نگار از «بابا طاهر»، ستمگر و من خود آن سیزدهم از «شهریار»، بهرام گور از سروده های «خیام» انتخاب شده اند.
«چاووشی» با همکاری «شهاب اکبری»، «کوشان حداد» و «امیر جمالفرد» این آلبوم را تنظیم کرده است. آلبوم « من خود آن سیزدهم» در سال 1391 توسط شرکت های تصویر گستر پاسارگارد و آوای باربد انتشار یافت. سبک آن تلفیقی از پاپ، الکترونیک، هاوس، داب استپ، بلوزو ترنس است.
در نخستین جشنواره سالانه «موسیقی ما»، در بخش مردمی، جوایز بهترین آهنگسازی پاپ، بهترین کاور آلبوم به «من خود آن سیزدهم » و همچنین بهترین ترانه ی پاپ به «غلط کردم غلط » تعلق گرفت.
آهنگ ساز
محسن چاوشی
تنظیم کننده
شهاب اکبری، محسن چاوشی، کوشان حداد، امیر جمالی فرد
نوازندگان
فیروز ویسانلو، شاهرخ پوریامین، پیام طونی، محمد جاسمی،محسن چاوشی
ترانه سرا
خیام نیشابوری، مولانا، سید محمد حسین شهریار، باباطاهر، وحشی بافقی
| جهت حمایت از این اثر، این مجموعه را در صفحه دانلود به قیمتی ناچیز تهیه نمایید |
در این بخش از وبسایت تنها آلبومهای منتخب داخلی برای طرفداران موسیقی به انتشار میرسد
همچنیــن ایــن بخش تنهــا جهـت معـــــرفی بهتـــریــن آثـــــار تعبیـــه
و اثر مذکور را می توانید به صورت رایگان از دیگر سایت ها دانلود کنید
«پاروی بی قایق» هفتمین آلبوم محسن چاووشی است. ترانههای این آلبوم از حسین صفا، روزبه بمانی و حسین غیاثی هستند و تنظیم قطعات را محسن چاوشی، امیر جمالفرد، کوشان حداد و امید حجت به عهده داشتهاند. میکس و مسترینگ این آلبوم را کریس باور متخصص صدای آلمانی انجام داده است. از ویژگیهای دیگر این اثر، طراحی بسیار زیبای بزرگمهر حسینپور است که روی جلد آلبوم خودنمایی میکند. «پاروی بی قایق» آلبومی شنیدنی است، از دستش ندهیم.
| جهت حمایت از این اثر، این مجموعه را در صفحه دانلود به قیمتی ناچیز تهیه نمایید |
در این بخش از وبسایت تنها آلبومهای منتخب داخلی برای طرفداران موسیقی به انتشار میرسد
همچنیــن ایــن بخش تنهــا جهـت معـــــرفی بهتـــریــن آثـــــار تعبیـــه
و اثر مذکور را می توانید به صورت رایگان از دیگر سایت ها دانلود کنید
هرشب در فنجان قهوه ات نصف قاشق سیانور میریزم، لبخند که میزنی می گویم:
قهوه ات سرد شد .. بگذار عوضش کنم !
این کار هر شب من است، سالهاست که میخواهم تو را بکشم،
اما لبخندت را چه کنم؟ ..
میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!
منطقِ پاییز،
مثلِ بی منطقیِ زنی است
که وقتی دارد از زندگی مردی می رود،
موهایش را رنگ می کند !!
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی ز امن صحت توست
که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
- حافظ
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
خواهم که پیش میرمت ای بیوفا طبیب
بیمار بازپرس که در انتظارمت
صد جوی آب بستهام از دیده بر کنار
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
خونم بریخت و از غم عشقم خلاص داد
منت پذیر غمزه خنجر گذارمت
میگریم و مرادم از این سیل اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
فی الجمله میکنی و فرو میگذارمت
- حافظ
شازده کوچولو پرسید:
دوست داشتناتو می خوای ببری توی گور باهاشون چیکار کنی که ابرازشون نمی کنی؟
روباه گفت:
من دیگه دوست داشتن ندارم.
شازده کوچولو گفت:
مگه میشه؟
روباه گفت:
آره ... همه دوست داشتنامو دادم به یکی ولی اون گمشون کرد، حالا هم هرجا دنبالشون میگردم پیداشون نمی کنم.
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرورفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
- حافظ
| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
- حافظ
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
- فاضل نظری
از سخنچینان شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست
صخرهام، هرقدر بیمهری کنی میایستم
تا نگویی اشکهای شمع از کمطاقتیست
در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم
چون شکست آیینه حیرت صد برابر میشود
بیسبب خود را شکستم تا ببینم چیستم
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این، یا بعد از آن میزیستم
- فاضل نظری
دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز
مرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوز
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید
دل بجان آمد و او بر سر ناز است هنوز
گرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشق
یار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز
خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد
غافل از حسرت ارباب نیاز است هنوز
گرچه هر لحظه مدد میدهدم چشم پر آب
دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع
قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
گرچه رفتی ، ز دلم حسرت روی تو نرفت
در این خانه به امید تو باز است هنوز
این چه سوداست عِمادا که تو در سر داری
وین چه سوزیست که در پرده ساز است هنوز
بگذار تا مقابلِ رویِ تو بگذریم
دزدیده در شمایلِ خوبِ تو بنگریم
روی اَر به رویِ ما مکنی، حکم از آنِ توست
بازآ که رویْ در قدمانت بگستریم
ما با توییم و با تو نِه ایم اینْت بُوالعجَب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم
سعدی تو کیستی که در این حلقهء کمند
چندان فتاده اند که ما صیدِ لاغریم
- سعدی
| برای مطالعه دیگر شعرها از این شاعر کلیک کنید |