اسکرول بار

بهترین اشعار عماد خراسانی :: Archive PTS

Archive PTS

Information On All Topics - PTS Professional Technology Services

Archive PTS

Information On All Topics - PTS Professional Technology Services

Archive PTS

در این صفحه مجازی تلاش بر آن داریم که تمامی موضوعات در انواع شاخه‌ها پشتیبانی و به صورت مستقیم در دسترس کاربران قرار گیرد.

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهترین اشعار عماد خراسانی» ثبت شده است

۲۲
ارديبهشت

از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم
یادگار از تو چه شب ها، چه سحر ها دارم

با تو ای راهزن دل، چه سفر ها دارم
گرچه از خود خبرم نیست، خبرها دارم

تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی
تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی

باز هم گرم از این آتش جانسوز توام
سرخوش از آه و غم و درد شب و روز توام

شکوه بیجاست، مرا کشتی و جانم دادی
آنچه از بخت طمع داشتم، آنم دادی

کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق
آن دلی کز تو نلرزد، به چه ارزد ای عشق

- عماد خراسانی

  • مهدی احدی راد
۲۱
ارديبهشت

ما عاشقیم و خوشتر از این کار، کار نیست
یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست

دانی بهشت چیست که داریم انتظار؟
جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست

فصل بهار، فصل جنون است و این سه ماه
هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست

سنجیده ایم ما، به جز از موی و روی یار
حاصل ز رفت و آمد لیل و نهار نیست

خندید صبح بر من و بر انتظار من
زین بیشتر ز خوی توام انتظار نیست

دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود
اما چه سود زانکه به یک گل بهار نیست

فرهاد یاد باد که چون داستان او
شیرین حکایتی ز کسی یادگار نیست

ناصح مکن حدیث که صبر اختیار کن
ما را به عشق یار ز خویش اختیار نیست

برخیز دلبرا که در آغوش هم شویم
کان یار یار نیست که اندر کنار نیست

امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است
گویا به عفو و لطف تو امیدوار نیست

بر ما گذشت نیک و بد ، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست

بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش
صیاد من بهار که فصل شکار نیست 

- عماد خراسانی

  • مهدی احدی راد
۲۰
ارديبهشت

دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز

مرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوز


جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید

دل بجان آمد و او بر سر ناز است هنوز


گرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشق  

یار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز


خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد

غافل از حسرت ارباب نیاز است هنوز


گرچه هر لحظه مدد می‌دهدم چشم پر آب

دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز


همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع

قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز


گرچه رفتی ، ز دلم حسرت روی تو نرفت

در این خانه به امید تو باز است هنوز


این چه سوداست عِمادا که تو در سر داری

وین چه سوزی‌ست که در پرده ساز است هنوز 



- عماد خراسانی


  • مهدی احدی راد
۱۹
ارديبهشت
آنکه رخسار ترا این همه زیبا می کرد
کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد

آنکه می داد ترا حسن و نمی داد وفا
کاشکی فکر من عاشقِ شیدا می کرد

یا نمی داد ترا این همه بیدادگری
یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد

کاشکی گم شده بود این دلِ دیوانه ی من
پیش از آن روز که گیسوی تو پیدا می کرد

ای که در سوختنم با دلِ من ساخته ای
کاش یک شب دلت اندیشه ی فردا می کرد

کاش می بود به فکر دلِ دیوانه ی ما
آنکه خلق پری از آدم و حوا می کرد

کاش درخواب شبی روی تو می دید عماد
بوسه ای از لب لعل تو تمنا می کرد


- عماد خراسانی



  • مهدی احدی راد